من و تو

برسام - نفس عمه اش

الان داشتم عکسات و میدیدم سام سام قشنگم همون روزی و که مریض بودی خدا میدونه چه قد غصه ات و خوردم اینجا اصلا حال و حوصله نداشتی نفس عمه  الهی من فدای اون دست و پای کوچولوی قشنگت بشم اینجا داشتیم باهات بازی میکردیم اما اصلا حوصله نداشتی   فدای بازی کردنت بشم من عشقم - نفسم - عمرم همه زندگیمی به خدا از خدا میخوام دیگه هیچ وقت مریض نشی و همیشه لبت و خندون ببینم   قربونت بشم که عاشق تی و تمیزی هستی یه دونه ای   از خدا میخوام هیچ بچه ای و مریض نکنه ، تو رو هم کنار همه   دوست دارم برسام قشنگم   ...
3 بهمن 1392

دو قلو

دیروز مادر شوهری مهمون داشت و من بدو بدو رفتم خونه یه دوشی گرفتم و بعد منتظر شدیم تا برسن همین که در باز شد دیدم دو تا بچه نه ماهه با مزه - یه پسر و یه دختر دارن من و نیگا میکنن و میخندن دختره ماشا... خیلی با مزه و خوش خنده بود و پسره ساکت و مظلوم و آقا همه چی خوب بود و ما مشغول بازی با بچه ها بودیم که ساعت شد 9 اول دختره یه نقی زد و بعد پسره یه نیگاهی به آبجیش انداخت و اونم واسه تایید یه نقکی زد و بعد هیچی دیگه چشمتون روز بد نبینه دختره جیغ - پسره جیغ بابا یکی و راه میبرد و مامانش اون یکی و دختره میگفت بابا پسره میگفت بابا یکی آروم میشه اون یکی جیغ میزد یه ساعت مدام اینا فقط جیغ میکشیدن موقع شام خوردن باباشون یکیشو نگه داشته ب...
3 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و تو می باشد